اینجا مجازیست و راحتترین کار، حرف زدن! اینجا مجازی ست و راحتترین کار، ادعا کردن و دوست داشتن! اینجا مجازیست و آدمهای بسیاری تو را دوست خواهند داشت و آدمهای بسیاری به حرفهای تو گوش خواهند سپرد و آدمهای بسیاری با تو احساس همدردی خواهند داشت و آدمهای بسیاری تو را تحسین خواهند کرد و آدمهای بسیاری به تو حق خواهند داد، اما کافیست سری بچرخانی و ببینی چقدر تنهایی!!! اینجا مجازیست و مبادا بدون همراهیِ والدِ منطقی و باتجربهی درونت در آن غرق شوی، مبادا کودک ساده و خوشباور درونت را در هزارتوی آن رها کنی. اینجا مجازیست، مبادا حقیقی دل ببازی و حقیقی اعتماد کنی و حقیقی بشکنی! باید از کنار خیلی چیزها و آدمها بدون دقت، عبور کرد. اینجا مجازیست، سایهی اغراقآمیزی از حقیقت. به قدر نیاز از آن بهره بگیر اما برای دیدن واقعیت، سرت را بلند کن. که گاهی سایهها از چیزی که در واقعیت وجود دارد، جامعتر و بزرگتر بهنظر میرسند. تو در این فضا، با سایهی آدمها مواجهی، با کلیتهای اغراقآمیزی خالی از جزئیات. با آدمهای غریبهای که گاهی بزرگتر از چیزی که هستند به نظر میرسند.
در بازی این جهان که تاسها به سنگینی آهن به زمین میافتند، باید خویی آهنین داشت، با زرهی در برابر سرنوشت و سلاحی در برابر انسانها، زیرا همهی زندگی مبارزه است و برای هر گامی که بر میداریم، باید بجنگیم.
ولتر به درستی میگوید: «در این جهان فقط با شمشیر آهیخته میتوان به پیش رفت و آدمی سرانجام با سلاحی در دست میمیرد».
بنابراین آن کس که به محض دیدن متراکم شدن ابرها یا حتی چند پاره ابر در افق، به هم میریزد، نومید میگردد و شکوه میکند، روحی جبون دارد.
شعار ما باید این باشد:
«از مصائب مگریز، بلکه با جرأت بیشتر به مقابله با آنها بپرداز».